در این نشست که با حضور دکتر کریم مجتهدی، استاد دانشگاه تهران و استاد گروه فلسفه دانشگاه صنعتی شریف و دکتر محمدعلی علیپور، استاد دانشگاه و مدیر گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی برگزار شد، موضوع علم تاریخ در تاریخنگاری غرب و تاریخ نگاری و تاریخ پژوهی آکادمیک مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
تولید دانش شاید یکی از مهمترین اتفاقاتی است که برای بشر در روزگار جدید پس از رنسانس به وجود آمده که منجر به کشف بشر از خود و پیرامونش شده است. با کشف بشر از پیرامونش علوم طبیعی به مفهوم علم مطرح شده و با کشف او درباره خودش، تاریخ به وجود میآید. به این طریق انسان به نوعی تبارشناسی نزدیک میشود.
دکتر کریم مجتهدی در این باره و با اشاره به دیدگاه فلاسفه یونان در جمع دانشجویان و استادان فلسفه تاریخ گفت: به اعتقاد فلاسفه یونان آن چیزی که مشمول مرور زمان میشود، ماندگار نیست و آن چه مانا و ثابت نیست فاقد ارزش علمی است و نمیتوان به ارزش علمی آن پی برد.
مسئله این است که زمان، حقیقت را به مرور نمایان میکند و حقیقت در دل زمان شکل میگیرد. هراکلیتوس یکی از فلاسفه یونان باستان تنها کسی است که صیرورت را اصل قرار میدهد، او به یک معنا علم را انکار میکند و جزء کسانی شمرده میشود که انسان را معیار حقیقت و سنجش دانستهاند.
دکتر مجتهدی با اشاره به سنت سقراط و صلابت او در مقابل نفی حقایق و ایستادگی او در این زمینه که منجر به محکومیت وی شد و همینطور با اشاره به سنت ارسطو، ادامه داد: در مقابل سنت یونانی، سنت انبیاء مطرح است. منظور از سنت انبیاء سنت حضرت ابراهیم(ع) است که در عهد عتیق و جدید مطرح شده و از این لحاظ نقطه مقابل سنت یونانی است.سنت انبیا خصوصیاتی دارد که سنت یونانی از آن بهرهمند نیست.
انبیاء مشیتی دارند که برای بندگان پیام الهی بیاورند و در این راه از فدا کردن جانشان نیز دریغ ندارند.نویسنده کتاب فلسفه وغرب اضافه کرد: جریان واقع تاریخی که ما در آن هستیم ضوابط تشخیص اعتبارش را در خود دارد، از یک مبدا شروع میشود و در معاد به سرانجام میرسد.این سنت، سنتی توحیدی است، سنت افرادی است که خود را پیامآور میدانند. تفکر تاریخی، ریشه در دین دارد و تفکر دینی است درصورتی که تفکر فلسفه یونانی تفکر طبیعی است.
ارسطو نشان میدهد که انسان فضایل را از طبیعت کسب میکند و آنها را در زندگی اجتماعی بروز میدهد، مقصود او از طبیعت اعتدال و سلامت نفس است، در این سنت ایثار، ازخودگذشتگی و شهادت جایگاهی ندارد، از اینرو مشخص است که فضیلت برای ارسطو همان اعتدال است.
وی با اشاره به کتاب ارغنون جدید فرانسیس بیکن این موضوع را مطرح میکند: بیکن همواره در مباحث مورد نظرش توجه کمتری نسبت به ریاضیات از خود نشان میدهد و طبیعیات را همواره مورد توجه قرار میدهد.
او معتقد بوده که عقل میبایست سر تعظیم در برابر طبیعت فرو آورد و از طبیعت درسها بیاموزد. از طرفی دکارت فرانسوی اهمیت زیادی برای ریاضیات قائل بوده و با ظرافت و بدون انکار ریاضیات را سوار بر طبیعت میکند و به این ترتیب ذات علم را گسترش میدهد و میگوید شناخت معقول عالم طبیعت شناخت هندسی آن است و به این ترتیب علم جدید متولد میشود.
به اعتقاد دکتر مجتهدی پدیدارهای تاریخی یک بار تجربه میشوند و رخدادهای تاریخی قابل تکرار نیستند و تنها امکان روایتهای چندباره از آنها موجود است. ولتر با بکار بردن لفظ فلسفه تاریخ میگوید که تاریخ نوعی ضرورت است. تاریخ در حقیقت حرکتی دارد که این حرکت قابل کنترل توسط افراد نیست و افراد در حقیقت آلت دست تاریخ هستند.
در تاریخ یک ضرورت درونی وجود دارد، این نکته همان مبحثی است که ابنخلدون نیز به آن اشاره کرده است. او انسانها را به رودخانهای سیلابی تشبیه کرده که با نیروی زیاد در حال حرکتند، این رودخانه به دشتی میرسد و در این دشت گسترده پخش میشود و در نهایت به کلی از میان میرود و نابود میشود.
دکتر علیپور نیز در ادامه این نشست با اشاره به این نکته که موضوع علم تاریخ حادثه تاریخی است، گفت: شناخت موضوع دانش، همان تاریخ است که به دو بخش نقلی – قبل از قرن 19- و تحلیلی – قرن 19 و اوایل 20- قابل بخش شدن است.
دانش تاریخ مشمول تاریخ نظری نیز هست و خود فلسفه علم تاریخ نیز زیرمجموعه و شاخهای از مجموعه معارف دانش تاریخی محسوب میشود. آنچنان که فیلسوفان تاریخ حرکت جامعه را از انسان مطرح میکنند و معتقدند درصورتی که حرکت جامعه انسانی از آغاز تا کنون و تا پایان آن به درستی بررسی و شناخته شود، آینده بشر قابل پیشبینی خواهد بود.
استاد دانشگاه امامخمینی با نقل قول از پروفسور راش در مقدمهای بر فلسفه تاریخ میگوید: تاریخ از زمانی آغاز میشود که نوع کنونی بشر در زمین به وجود آمد. با این توصیف، تاریخ کلیه حواشیای است که در گذشته انسان اتفاق افتاده است. در این میان مورخان قرن 19 برای تاریخ هیچ محدودیتی قائل نیستند و معتقدند تمامی حوادث و اسناد در گذشته برای ثبت در تاریخ باید حفظ شوند و در این باره نباید هیچ حوزه و زمینهای نادیده گرفته شود.
دکتر علیپور معتقد است اگر بخواهیم با دیدگاه مورخان قرن 19 به تاریخنگاری بنگریم میبایست از دانشجویان تاریخ بخواهیم تا به مراکز اسناد در سراسر جهان بروند و اسناد معتبر را در مورد تاریخ کشورمان گردآوری کنند و نسخههای چاپی مختلفی را که درباره تاریخ سرزمینمان موجود است جمعآوری کنند، به این ترتیب ما توانستهایم اسنادی را ثبت و ضبط کنیم که بعد از ما بتوانند با کمک این اسناد تاریخ را بنویسند چرا که تاریخنگاران همواره برای نوشتن تاریخ به سند نیازمند بوده و هستند.
دکتر مجتهدی نیز در بخش دوم سخنرانیاش پیرامون ضرورتهای درونی تاریخ در تاریخنگاری و شیوههای آن گفت: مورخ ناگزیر از انتخاب است و میبایست در انتخابش ضوابطی را در نظر بگیرد که این ضوابط به ناچار موضع شخصی و سیاسی او را نمایان میکند.
اینجاست که مورخ با نوعی موضعگیری ناخواسته روبهرو است. به هر حال در تاریخنویسی حرف اول را سند میزند و منظور از سند، اسنادی است که به صورت شفاهی، کتبی، منقول و غیرمنقول به دست میآیند هرچند اعتبار و سندیت آنها نیز خود بحث جداگانهای را میطلبد.